توی لحظه های معمولی زندگی، گاهی خاطره های مهمی ثبت میشن که ذهن آدم، سالها بعد می تونه با نشونه هایی کوچیک و ساده، برای چند ثانیه پرواز کنه و دوباره بازیگرِ همون نقشها تو خاطره هاش بشه، بی پروا بخنده ،اشک بریزه، نفس بکشه بوی گلها رو وَ زل بزنه به چشمهایی که میدرخشند از عشق و باز بر گرده به واقعیت . وقتی خستم از روزمرگی و از تکرار عادتها، انگار غل و زنجیرهای فکرم شل میشن و ذهنم بی اراده من، با شکار نشونه ها ، من رو به گذشته های دور می بره و من باز دختری پرشور و حرارت می شم با چشمهایی که می درخشند.
© 2024 dreamodesign
Theme by Anders Noren — Up ↑