گفتم با تو حرف نمیزنم ، با تو فقط فکر می کنم و تو ارتعاش فکرم را به کلام تبدیل میکنی …گفت هوایی که تو در آن نفس نکشی برایم عین مرگ است ، عین خلاء ، عین پایان… گفتم بیدار شو قبل از اینکه کابوس شود …بیدار شد و من هنوز نفس می کشم … مرگش را نمی خواهم، تابِ کابوس هم ندارم..